چنین ...
می خواهمت و چنین، دوست دارمت
خورشیدوار، گرد زمین دوست دارمت
شب ها که ماه با تو و تنها به گفتگوست
اندوهگین و زار و غمین دوست دارمت
ماه انعکاسِ نورِ غم توست، در جهان
ای نازنینِ ماه جبین! دوست دارمت
من عاشقم؛ جهانِ پر از نور و آتشم
دیوانه ام، نه همین دوست دارمت
سیاره وار، راه خودم را که می روم
همکهکشانِ من، تو ببین دوست دارمت!
سرگشته ام میان جهانهای شک، ولی
با انفجارِ نورِ یقین دوست دارمت
مفتی نوشته عشق، فساد است؛ شد حرام
اُمُ الفِسادِ کلِ زمین! دوست دارمت
صد رشته کوهِ غم، سر هر ذره عشق توست
بی جانشینِ قله نشین دوست دارمت
در دور دهر، یک دو هزاران ستاره هست
با ارتعاش صوت حزین دوست دارمت
+ نوشته شده در یکشنبه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت 14:7 توسط علي خان آبادي
|
چون گفتنی باشد ,