من تهرانم
شبي كه از چشمان تو مي افتد
لغزان و خيس و شور
در سكوت
زندگي،
و زبانه مي كشد آن خاموش آذران
در انتهاي دالان تاريك يك رويا
ديگر
دريا موهبتي نيست ...
+ نوشته شده در شنبه شانزدهم دی ۱۳۹۶ ساعت 11:55 توسط علي خان آبادي
|
شبي كه از چشمان تو مي افتد
لغزان و خيس و شور
در سكوت
زندگي،
و زبانه مي كشد آن خاموش آذران
در انتهاي دالان تاريك يك رويا
ديگر
دريا موهبتي نيست ...
چون گفتنی باشد ,